خیلی با blog.ir کار نمیکنم و وقتش رو هم ندارم . این وبلاگ هم نمیدونم چرا و اصلا چی شد که زدم . اما هر اتفاقی که افتاد که باعث شد چنین کنم ، کردم ...

پس ترجیح میدم بنویسم اما از طرف لب تاب بدبختی که برای پدرم بود و تو این کرونا عملا برا من شده و من دارم ازش استفاده میکنم 

مقدمه بسه و برسم به حرف های این عزیز که بدبختش کردم . 

 

اومدم حرف دلم رو بزنم . چندین سال عمر کردم دست پدرش . یک خط هم رویم نیفتاد . این کرونا از کجا اومد واقعا نمیدونم . بدبختم کرد . هر چی برا اون خوب بود ، من رو بدبخت کرد . از نوع رفتارش با من که باعث شده پر از خش و خط بشم بگیر تا پنجاه تا تب توی مرورگرش . فن من دار مثل طوفان عمل میکنه و صداش آسمان رو پر کرده اصلا خیالیش نیست و به کارش ادامه میده . آخه من بدبخت چی کارش کردم . زمپ رو روشن میکنه ، vscode رو هم باز کرده داره کدنویسی میکنه . به اینترنت هم وصله و داره هم زمان با کدنویسی راکت رو هم چک میکنه . بعضی اوقات هم وب بله و blog.ir رو چک میکنه . دیوانه ام کرده انقدر از این ور به اون ور میپره . پنجاه تا تب هم که تو مرورگرش بازه و اصلا حواسش به من نیست . حالا مشکل اینه که هم زمان با همه این ها خیلی اوقات ایلستلیتور یا فتوشاپ رو باز میکنه و پدر من رو در میاره . مشکلم اینه که هیچ وقت هم با کار کردن در فتوشاپ و ایلستلیتور به نتیجه ای نرسیده . تو ذهنش لقمه های بزرگ تر از دهانش رو برنامه ریزی کرده که مثلا مکتوب و سیستم های دیگر رو بسازه . اونم با کی ؟ با من بدبخت . تنها هنرش برنامه نویسی و طراحی سایت اما همش سراغ اینه که بره بنویسه و کار های گرافیکی بکنه . بره بازی سازی کنه و گاهی هم میخواد زبان برنامه نویسی بسازه . اصلا ذهنش رو روی یک کار بند نمیکنه و همش از من کار میکشه . یکدفعه طراحی قالب میکنه یک دفعه بک اند کار میکنه و من رو دیوانه کرده . فکر میکنه یک فول استک کار هست اما اصلا طراح ui خوبی نیست . مخصوصا تو رنگ شناسی . به نام "گمنام" علاقه خاصی داره و همه جا از این نام برای خودش استفاده میکنه . دریغ از اینکه گمنام کار نمیکنه ... و اسمش هم علیرضا کفایتی است . یک دونه ازش تو این دنیا کفایت میکنه و خدا نکنه یکی دیگه ازش پیدا بشه ... همش سعی داره دوست عزیزش رو که جناب آقا سید محمد جواد هست پیشرفت بده و به سطح خودش برسونه . دریغ از اینکه اون سرش خیل شلوغه و پای درسش تو حوزه هست . خودش هم میخواد بره حوزه . مثلا تو ذهن خودش میگه که طلبه بی سواد به درد نمیخوره اصلا برا همین برنامه نویسی رو یاد گرفته . اما هدفش کاملا عوض شده و میخواد با برنامه نویسی هم در جامعه تاثیر بگذاره . دنبال یک تیم برای برنامه نویسی است اما تا الان موفق نشده . دیگه بس کنم غیبت نکنم خودش اینجا نیست . خلاصه عرض کنم من رو با این افکارش بدبخت کرده . 

 

 

۳ ۰